روز نو شتـــــــــــــــ



از ساعت شیش اینطورا تقریبا بیدارم. یه خورده دیر شد اما بعدش که نشستم پای کار نفهمیدم چطور ظهر شد. بیشتر زبان خوندم درس جدید و البته کتابمم خوندم الان دوباره میخوام برم سراغش.

دلم میخواد همیشه اینجوری باشم. اینجوری که نمیفهمم زمان چجوری میگذره انگار غرق میشم توش. دیگه زمان و مکان از معنا خالی میشه. من میمونمو نوشته ها. فرقی نمیکنه که چی میخونم. انگار دیگه منتظر چیزی نیستی. شناوری و کار میکنیو غرق میشی و لذت میبری. خودتیو خودتیو کتابها جمله ها کلمه ها. راستش امروز فکر میکردم سخت میگذره چون قراره تنها باشم امااینجوری نشد که هیچ خیلیم دارم با تنهاییم لذت میبرم. البته جای مها که خالیه ولی فکر میکنم از پس خودم بر میام. از یه طرفم دلم نمیخواد زمان زود بگذره دلم میخواد مدام بیشتر شه و کمتر جلو بره اما به ساز من نمیرقصه من باید امروزمو زندگی کنم تا دوباره روز بعدی شروع بشه و قصه از نو آغاز پیدا کنه. امیدوارم یروزی دلتنگ نشم برای این روزها  همیشه همینجوری بمونه گذروندن روزهام. من عاشق کارکردنم عاشق این روزها.

 


افتتاح شد :دی به افتخار این که قراره برم دانشگاه یه موضوع جدید بازکردم به اسم روزهای قبل از دانشگاه. خب این برام کلی دلگرم کننده است که رو به جلو پیش میرم و کار میکنمو هدف دارم. هرچند اون روزهای دوره دانشجوییم دو سال آخرش بهترین بود برام و روزهای بعد از دانشگاه هم لازم تا بتونم خودمو بشناسم. امیدوارم دیگه سال دیگه دانشجو بشم. آخ خدا یعنی میشه؟


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سفر قهرمانی آموزش زبان انگلیسی با جدیدترین روش ها انجمن بچه های ساداتی آندیالند | دایرکتوری مشاغل و کسب و کار ایده های پلیمری دانلود آهنگ جدید ~ موزیک جی - دانلود موزیک المفید وبلاگ مدل ,عکس,خبر,تلگرام ,سایت تفریحی شورای دانش آموزی دبستان امام حسن مجتبی (ع) سیسمونی نوزاد