از ساعت شیش اینطورا تقریبا بیدارم. یه خورده دیر شد اما بعدش که نشستم پای کار نفهمیدم چطور ظهر شد. بیشتر زبان خوندم درس جدید و البته کتابمم خوندم الان دوباره میخوام برم سراغش.

دلم میخواد همیشه اینجوری باشم. اینجوری که نمیفهمم زمان چجوری میگذره انگار غرق میشم توش. دیگه زمان و مکان از معنا خالی میشه. من میمونمو نوشته ها. فرقی نمیکنه که چی میخونم. انگار دیگه منتظر چیزی نیستی. شناوری و کار میکنیو غرق میشی و لذت میبری. خودتیو خودتیو کتابها جمله ها کلمه ها. راستش امروز فکر میکردم سخت میگذره چون قراره تنها باشم امااینجوری نشد که هیچ خیلیم دارم با تنهاییم لذت میبرم. البته جای مها که خالیه ولی فکر میکنم از پس خودم بر میام. از یه طرفم دلم نمیخواد زمان زود بگذره دلم میخواد مدام بیشتر شه و کمتر جلو بره اما به ساز من نمیرقصه من باید امروزمو زندگی کنم تا دوباره روز بعدی شروع بشه و قصه از نو آغاز پیدا کنه. امیدوارم یروزی دلتنگ نشم برای این روزها  همیشه همینجوری بمونه گذروندن روزهام. من عاشق کارکردنم عاشق این روزها.

 

2409 : زمان و مکان بی معنا میشن...

2406 : روزهای قبل از دانشگاه

زمان ,دلم ,ها ,اینجوری ,میخواد ,روزها ,دلم میخواد ,زمان و ,این روزها ,نمیخواد زمان ,زمان زود

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

k-pop.Boy and girl Band لوله بازکنی تهران | تخلیه چاه تهران | 09194353230 نمونه سوالات متون فقه ۳ حقوق عمومی و بین الملل shop14001 ارزهای دیجیتال آچیلان دکور لینکران شیراز رادین حساب اینا لینک خرید، فروش و اجاره بلوار اباذر ۰۹۰۲۴۵۴۴۸۸۸